همه چیز اتفاق افتاده و اکنون زمان اتفاق نیفتادنِ چیزهاست

۱۱۱ مطلب با موضوع «پاژ» ثبت شده است

04:54

احتمالاً در همین نقطه تمامش میکنم؛ در شل کردن گره کراوات و انداختن کت روی تخت و هر چه از ادامه مانده بود را، خلاصه‌‌اش میکنم در خداحافظیِ کوتاه پنج عصر
يكشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲
پاژ

04:43

سه شنبه افتاده بود یک گوشه. عریان و بی نبض و بی لب. درست مثل زنی که تسلیم افتاده روی تخت و دیگری دارد روی تنش، تند تند نفس میزند
سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲
پاژ

04:19

صیاد با خودش گفت چه صید درشتی! انگار باورش نمی‌شد که نخی آنچنان نازک و سر قلابی آنچنان قناس؛ قایقی به این بزرگی را، به دام بیندازد
چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲
پاژ

04:11

مضحک این است که پروکروستس دارد با داس توی دستش، حمله به مرد پوشالین را نقد میکند
پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
پاژ

03:56

زنِ رهایی کوچک، زنِ اسارت کوتاه را؛ ریشخند کرده بود
پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲
پاژ

03:47

چه کند و کاو دارم با تو ای مرمر پیکرت حزن انگیز! ای تا سنگ استخوانت سپید! ای تا ابد یکی از آن تندیس ها
سه شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲
پاژ

02:39

به من که دستهایم بوی ماسه می‌داد و هق هق ام بوی موج، گفته بود ژست بگیر. ژستِ افتادن موج بر ماسه. آنوقت به عکس توی دستش نگاه کرد و گفت نه. نمی‌شود تو را فروخت، کلیشه‌ای؛ مثل فریاد زدن در کف دست‌ها
پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۲
پاژ

02:25

یک بار تکانم داد و توت ها نریخت. بار دیگر تکانم داد و به آسمان ریخت. این کدام درخت است که دارد مرا وارونه تکان میدهد؟
شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۲
پاژ

01:46

تاریکم. بسیار تاریکم و بوی نفت مشعل ها، منزجرم میکند
جمعه ۲۷ مرداد ۱۴۰۲
پاژ

01:29

ناچار اعتراف کردم که به کشیش کلیسای جامع تعدی کرده‌ام و لردِ قطرانِ چهار ناچار شد که مرا، چون کِنت پسرش چوب آویز کند
سه شنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۲
پاژ