همه چیز اتفاق افتاده و اکنون زمان اتفاق نیفتادنِ چیزهاست

۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

00:05

یه قسم بخور، به خدا، نه یه قسمی بخور که درد داشته باشه، به ابالفضل، قسم ابالفضل درد داره؟ فک کن یه کاری باهات بکنن که حرفتُ به دندون بکشی، اَه خر نشو دیگه! یه قسم جدید بخور، به جان چشات، اوه این خیلی خوبه! حالا دردش چیه؟ دردش توو دروغشه، یعنی چی؟ یعنی چرت گفتم درد نداره، خب پس یه قسمی بخور که واقعا درد داشته باشه، که چی بشه آخه؟ یادته گفتی قسمِ راست آدم به دردِ بزرگشه؟ نه، واقعا یادت نیس؟ نه به جان تو
چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴
جیران

00:04

من سال هاست که رفته ام، تو سال هاست که بر نمی گردی
چهارشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۴
برزخ مکروه

00:03

زن بوی شعر می داد، بوی تند شمعِ آگین و تسلیتِ توریِ سیاهپوشان
سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴
پاژ

00:02

از ما، تنها لبخند تو باقی مانده بود
دوشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۴
برزخ مکروه

00:01

احتمالا از همین نقطه شروع می کنم؛ از تای آستین، جوراب‌ها را از تای پاشنه و هر چه را هم که تا نمی خورد، مچاله اش می کنم توی چمدان کوچک پنج عصر
يكشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴
آلفردو، مرغ ماهی خوار