همه چیز اتفاق افتاده و اکنون زمان اتفاق نیفتادنِ چیزهاست

۱۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

00:19

تو به اندازۀ یک سوء تفاهم طولانی، زیبا مانده بودی
پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵
برزخ مکروه

00:18

عصرها، خط رنج مورچه ها را پاک میکنم و گمان می کنم که همیشه، به خانه رفتن، از به خانه برگشتن، غمگین تر است
پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵
پاژ

00:17

گاهی پیش خودم فکر می کردم که اگه گربه می شدم، از این ریقوهای دیوث می شدم، از اینا که کِز می کنن زیر نیمکت ها، چاکِ آدم ها رو تماشا می کنن، بیشتر که فکر می کردم یادم می اومد که گربه بودم، تمام عمر گربه موندم، از اون ریقوهای دیوث، از همونا که کز میکنن زیر نیمکت ها، چاکِ آدم ها رو تماشا می کنن
پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵
فانوس چروک

00:16

یادم بنداز یه شب باهات برقصم، یه بعدازظهر برات چایی بریزم، یه صبح بسپرم از خواب بلندم کنی
پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵
اکتاو آبی

00:15

می گفت تنهایی هفت روز است و ما، عصر روز هفتم آمده بودیم
پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵
پاژ

00:14

دریا بودی واسم اما خب، دریا هم گاهی، زیرپای آدمُ خالی می کنه
پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵
اکتاو آبی

00:13

در تناسخ بعدی یوسف ات خواهم شد و رسالتم را، به بوسه ای از تو خواهم فروخت
چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵
برزخ مکروه

00:12

اجازه داد به پرده های اتاقش بگویم آبی. شاعر بودن با عاشق بودن، خیلی خیلی فرق دارد
سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵
پاژ

00:11

غم برهنه افتاده بود روی اردیبهشت؛ بی سیگار و بی لبخند و بی خاطره
دوشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵
خط یک به سمت کهریزک

00:10

لم داده توی راه راه پیراهنش، می‌گوید سلامتی بیراهه ها، ریز می خندد و پشت دستش را روی رگ های گردنش می کشد، می گوید آدم، راه را این جا گم می‌کُند؛ این جا درخت هاش آبی می شود؛ حوض هاش ماهی، می خندم و یقین دارم که به یاد می آورم، به خاطر می آورم که نزدیک تر از این ها بودیم؛ نزدیک تر از نیمه های پیراهن، یا حوض ماهی‌ها
يكشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵
مزامیر ورشو