او یک پرنده است. یک پرندۀ تپل. این یک نرده است. یک نردۀ سرد. آنجا پشت شیشه است. بد دست و توی چشم. من یک مرد هستم. یک مرد خسته. آه ای پرندۀ تپل. آنجا که نشسته ای نرین. دستم به آنجا نمیرسد برای تمیز کردنش