شیخ را پرسیدند یا شیخ این روزها به چه کار مشغولی؟ پاسخ گفت مشغولم به شروع کردن چیزی که تمام شده. مریدان چو این سخُن بشنفتند همی برمیدندی و ماتحت از خویش بدریدندی و سر به بیابان همی گذاردندی. شیخ نعره برآورد که هوی کسخل‌ها! وایستید هنوز حرفم تموم نشده! لیکن جمله مریدان همگی چونان اشترانِ تاتوره جویده، کف بر دهن از محفل تعلیف بجهیدندی و واحیرتا گویان به دور خود چرخ همی خوردندی و چون شفق دور و در خون شدندی تا بدانجا که شیخ با خود گفت شت! دوباره از آن موعظه خرکی ها کردی عبدالله