تنها چیزی که تا اینجای زندگی از آن مطمئن هستم این است که وقتی بمیرم تاریخ وفات را روی سنگ قبر اردیبهشت ١٤٠١ نمی‌نویسند، در حقیقت یک قدری فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که توی زندگی حتی از این هم نمیشود مطمئن بود، ممکن است یک سنگ‌تراش کسمغزی بخورد به پُست آدم که فاکتورها را قاتی کرده تاریخ یادش رفته یا کلا همیشه دست و پاچلفتی‌ست، حتی ممکن است در ادامۀ خیر و برکاتی که بر مملکت نازل میشود ده پانزده سال دیگر وارد یک سیاهچالۀ مقعدمانند بشویم و برگردیم به اردیبهشتِ امسال، البته اگر این اتفاق بیافتد صرفا در تایملاین جابجا میشوم منطقا پیر نمیشوم و خب قرار نیست که در این سفر به گذشته بمیرم، چون اگر قرار بود مرده باشم الان این کسشرها را تفت نمیدادم، من پیچیدگی را دوست ندارم، یک کسشری میگویم بگویید چشم، خودم هم اینور میگویم بله دقیقا همینطور است آفرین کوریون، بعد ولش میکنم میرود، شما هم ولش کنید برود، من فکر میکنم که این خیلی غم‌انگیز است که ما حتی در تریبون‌های حقیرمان هم حرفی برای گفتن نداشتیم، وقتی هم که حرف میزدیم از آن مطمئن نبودیم و وقتی هم که اطمینان داشتیم درنهایت به تخم هیچ‌جا و هیچ کسی نبودیم، شخصا معتقدم این که یک نفری نامطمئن و کسشر باشد حرف‌های دری‌وری بزند هیچ ردّ و اثری در جهان نداشته باشد لیکن به تخمِ یک نفری باشد برایش کافیست، پندِ امروز این است که بروید بگردید یکی را پیدا کنید که به تخمش باشید، متاسفانه تصویر سنگ قبری که خلاف سلیقه‌ام تراشیده میشود گفتمانم را تلخ و بیان گیرای مرا تخمی کرده، این وظیفۀ شماهاست که به تخمتان باشد و وقتی مردم بیایید چک کنید که تاریخ وفات را اردیبهشت ١٤٠١ ننوشته باشند، حواستان باشد عین مزار شهدای گمنام از این لاله‌ها و گل‌بته‌ها هم حکاکی نکنند، نستعلیق شکسته دوست ندارم، فونت تاهوما یا بی‌نازنین خوب است، دوست ندارم دور سنگ خط‌چین و یا زیر حروف سایه بگذارند، اجازه ندهید پورتره‌ام را حکاکی کنند، یک عمر آزگار از عکس گرفتن فراری بوده‌ام، عکس درست و حسابی هم ندارم، شماها هم که عادت دارید میگردید کیری‌ترین عکس میّت را پیدا میکنید و میدهید دست سنگ‌تراش، مضاف بر این‌ها شمارۀ تماس سنگ‌فروشی را از پایین سنگم پاک کنید، یا با برچسب یا دسته کلید یا هر زحمتی که شده با شمارۀ خودم عوض کنید که عوض پولی که از وراثم گرفته کاسبی‌اش کساد شود، گرانیت گران است، مرمر هم شبیه سنگ توالتش میکند، آجرچینی کنید، کسی پرسید بگویید مرحوم از موبدان و آتشبانان بوده، البته آجر هم تخمی‌ست، موزاییک کنید، دوتا جالیوانی هم تویش در بیاورید از همین جالیوانی‌هایی که توی کنسول ماشین‌هاست، سر قبرم انگشت توی دماغتان نکنید پشت گلدان‌ها نشاشید ته‌سیگارتان را روی گودیِ حروف اسمم خاموش نکنید دو دقیقه که پیش من می‌نشینید با پارتنرتان توی گوشی درتی‌بازی و قرتی‌بازی درنیاورید، فکر نکنید نمیبینم من همه چیز را میبینم چون همیشه به تخمم هستید حتی وقتی مرده باشم، از این شعرهای ستون خانه بودی و فروریختی یا شمعی که سوخت و سپوخت و خیام و سعدی و ابوالقاسم حالت هم ننویسید، یک چیزی بنویسید که برود توی مخ رهگذر، مثلا بنویسید شاشیدم پس کلۀ پدرت یا یکسری حروف کپیتال و رندومِ انگلیسی و چندتا عدد بنویسید و بزنید کد تخفیف خرید از فلان سایت که طرف اُسکل بشود، یا یک کیوآر کد بگذارید لینک استریم دوربینی که بالای قبرم روی درخت پنهان است را نشانشان بدهد کنارش هم بنویسید از آسمان نگاهتان میکنم که از ترس جفت کنند، چند تا تکه پارچه سبز و سورمه‌ای هم ببندید به دور و بر قبرم به شاخه‌های درخت و ساقه‌های گلدان‌ها، یک مدت که بگذرد ملت رد میشوند دخیل میبندند، جوگیر میشوند حرف توی حرف و خرافه روی خرافه می‌آید، بقعه و بارگاه میسازند، یک پولی هم این وسط گیر خودتان می‌آید، چند تا ایدۀ دیگر هم دارم که الان وقت ندارم بنویسم و باید بروم بگردم دنبال این چیزی که از صبح دارم میگردم و پیدایش نمیکنم و حسابی شاشیده به اعصابم