"تو دیگه چرا قربون تو برم؟ منُ که میبینی داغ دیدم.. داغ دو تا جوون دیدم" داشتم پک ماهانۀ سیگارمُ میخریدم، باکس چیزی رو می خواست که می شد هشتاد و هشت تومن؛ بقول خودش از همون همیشگی هاش، حالت روتین من اینه که گویندۀ جملۀ اولُ جر بدم، با یدونه به تو چه یا اگه ریسک کتک خوردنش خیلی پایین باشه با یه فحش رکیک کاف دار یا با سلسله استدلال های تخماتیکی که عموما ردیف میکنم واسه حقِ سیگار کشیدن، نیگاش کردم و دلم سوخت، کی دلش اومد دوبار داغ بذاره به دلت؟ چجوری دلش اومد همیشگیِ هشتاد و هشت تومنی بذاره تو ساک دستیت؟ چجوری دلت اومد بهم بگی اینارو؟ اونجوری بق کنی وقت گفتنش؟ کوریون دلش میره واسه شماها، واسه شماهایی که چشاتون اشکی میشه و صداتون بغضی، واسه شماهایی که گره روسری هاتون پرز پرزه، معلومه که بغلت کردم ماچت هم کردم و هیچی هم نگفتم بهت، ولی دلم گرفت واست، واسه لب پایینت که اون طوری می لرزید، هیشکی نباس لب هاش بلرزه خانم؛ حتی اگه دلش لرزیده باشه، حتی اگه دلش لرزیده باشه