امروز خیلی آیم نات هیئر دس ازنت هپنینگم، در حالیکه مجموعاً از من اینطور انتظار میرود که دست کم غالب اوقات اگه راستی مردی باید دنبالم بگردی طور باشم آن هم با لبخند پوزخندهای پیش و پسش. گندم‌هایی که خیسانده بودم بوی کشالۀ سگ میدهد. بانمک‌ها اینجور وقت‌ها اولین چیزی که به ذهنشان میرسد این است که بپرسند مگه بو کردی؟ آره سگه. حالا دیگه پیشته. بنظرم می‌آید که احتمالاً یک گندی زده‌ام. شاید زیاد خیساندمش یا شاید آن وقتی که فکر میکردم می‌شود نیمۀ دوم دستورالعمل پخت سمنو را فاکتور گرفت و با همان نیمۀ اولش یک سبزۀ خوب سبز کرد، حساب کتابم از اساس اشتباه بوده. تا دیشب دغدغه داشتم که نکند سبزه به سال تحویل نرسد بعد اما خودم را اینطور تسکین دادم که در نهایت هیچ اهمیتی ندارد، آخرش باید به سیزده برسد که آدم پرتش کند دور. تا آنموقع یا سبز و کشیده و قبراق می‌شود یا نیمۀ دوم دستورالعمل پخت سمنو را ادامه میدهم. همین‌ها را میکنم سمنو. اسمش را هم میگذارم سمنوی عمو کوریون. بعد هم میبرم دور میدان تجریش بساط میکنم و میفروشمش. طعم مزه‌اش هم هیچ اهمیتی ندارد. هرچه نباشد سمنوی سلبریتی پز است. دقیقاً مثل داستان همین نقاشی آشغالی‌های سهراب که توی حراج تهران میلیاردی قیمت میخورَد و فروش می‌رود. امسال هم ماهی قرمز میخرم مثل پارسال که خریدم و مثل همۀ هر سالی که گفتند نخرید و تر نزنید به اکوسیستم و نماد چینی‌ها را قاتی هفت سین نکنید و خریدم. این هم بهرحال یکجور مقاومت مدنی است. سوپری سر کوچه دو تشت ماهی آورده گذاشته توی پیاده رو. دو سه تا از ماهی قرمزهایش آنقدر بزرگ است که آدم شب عید میتواند همین‌ها را از توی تنگ بردارد بندازد توی ماهیتابه. احتمالاً از آن ماهی قرمزها باشند که یک در هزار توی تنگ‌ها به راز جاودانگی دست پیدا میکنند و دیگر هیچ‌وقت نمی‌میرند. جاودان باش ماهی قرمز زیبا اما انقدر کوفت نکن. هیچ‌کس تپل‌ها را دوست ندارد. بدن باید کات باشد، خصوصا اگر قرار باشد اینطوری لخت و پتی سر کوچه بایستی. دوست خوبم آقای دوجداره هم سر صبح زنگ زد که داری فلان قدر دستی بدهی؟ خیلی محترمانه گفتم نه اما توی دلم گفتم من اگر دستی داشتم برای خودم کف دستی میزدم. بنظرم این چیزی که توی دلم گفتم میتواند یکی از آن ضرب‌المثل‌های پرفروش فارسی بشود. کنایه از اینکه اگر اوضاع بر وفق مراد بود که لااقل برای خودم یک کاری میکردم. دلارِ شب عید رسیده به شصت تومن. از آنطرف دولت دارد ربع سکه ها را با دلار صدتومنی حراج میکند. یعنی خیلی ریز دارد میگوید سال آتی اگر دیدید دلار شده صد تومن شوکه نشوید و اگر هم دیدید که هفتاد تومن است حسابی از ما ممنون باشید. ال هم می‌گفت ترامپ می‌آید و سر ترومپت را میدهد دستمان. البته به انگلیسی‌ که میگفت قشنگتر توی دهن میچرخید اما خب، سر ترومپت خیلی وقت است که توی دهنمان است. مشکل این است که دهنمان سِر شده. مثل دهن ماهی‌ها دائم باز است و وسط بهت و حیرت داریم نگاه میکنیم که چطوری سال به سال دریغ از پارسال؛ شده ضرب‌المثل پرفروشِ ما بدبخت‌ها