همه چیز اتفاق افتاده و اکنون زمان اتفاق نیفتادنِ چیزهاست

02:44

ساده اس؛ آدمی که کنارت میذاره، صرف نظر میکنه ازت، آدمی که ازت صرف نظر میکنه، دشمنت هم نمیمونه، آدمی که دشمنت نمونه، رو خاکریزت نمی شاشه
يكشنبه ۴ مهر ۱۳۹۵
جماهیر

02:43

حالا نمیخواد انقدر بهت بر بخوره، آدما همینن دیگه، از دور بزرگترن؛ مث کوه ها -اون که آره، اما از نزدیک اقلا قلوه سنگ باشن نه پشکل
يكشنبه ۴ مهر ۱۳۹۵
سیگار، الکل، شیرکاکائو

02:42

چه حیف که عیسی؛ نجار بود، مصیبت است که آدم، به کاردستیِ خودش ختم شود
يكشنبه ۴ مهر ۱۳۹۵
صحاری

02:41

به هرچیزی که بیشتر تن داده ام، مفهوم خودش را بیشتر از دست داده
يكشنبه ۴ مهر ۱۳۹۵
فانوس چروک

02:40

بی مترسک ماندی کلاغ، جالیز دوباره؛ موقوف
يكشنبه ۴ مهر ۱۳۹۵
خط یک به سمت کهریزک

02:39

و اما بعد، رفیقی که مکدر می کرد
يكشنبه ۴ مهر ۱۳۹۵
خط یک به سمت کهریزک

02:38

من زور زده باشم نرفته باشم از پاییز، نرفته باشم از دستات، دیشب خوابتُ دیدم، آبی خاکستری بود آسمون، از اون صبح های خیلی خیلی زود، صدات کردم؛ بلند، یه دسته سار از سر کاج ها پرید، خواستم بگم تو نخ اون بادبادکی که ترس آسمونُ ازم میگیره، وحشت زمین خوردنُ، نتونستم، نگفتمت، تمام خوابُ معلق موندم تا صبح
جمعه ۲ مهر ۱۳۹۵
اکتاو آبی

02:37

تمام هستی منی، غمناک اما، دوست داشتنی
جمعه ۲ مهر ۱۳۹۵
برزخ مکروه

02:36

شیرجه میره با سر، با ماهی بر میگرده، میاره میندازه کنار پاهام، که فرو رفته تو شن؛ تو ته موندۀ صدف ها، صید پاییز غمگینم میکنه، دوسشون ندارم ماهیگیرها رو، نصف میکنه نارنجی خورشیدُ؛ لبۀ تیز قایق هاشون، خط میندازه تورهاشون رو موج، پرنده ها تور نمیفهمن، پرنده ها عاشق دریان، آلفردو؛ عاشق پرنده ها
پنجشنبه ۱ مهر ۱۳۹۵
آلفردو، مرغ ماهی خوار

02:35

بوی نارنگی، توی کیف مدرسه
پنجشنبه ۱ مهر ۱۳۹۵
اکتاو آبی