واسه من از بقیه مثال نزن، منُ قاتی همه نکن، قاتی همه هم که باشی، زورت میگیره کسی به رووت بیاره
میشه به یه آدم تا ابد فرصت داد، البته اگه شانس دیگه ای غیر از این نداشته باشی
من برای پذیرفتن درمان، بی اندازه بیمارم
آن قدر سرد بودی که پوستم را از تو دزدیده باشم و بی پناه، پناه برده باشم به آن پلیورِ پارسالی
من از جغرافیای گونه ات، به تاریخِ خواب رفته بودم
آدم که جوونتره لحن نیگاش هم تندتره، مثل طعم اول آدامس هاش
من گزارش های آماری ام، آمارهای کلافه، شاخص دهک پائین، و برای ستون کنار روزنامه، در خور توجه نیستم
تاریخ در بضاعت من نیست، تکرار در بضاعت من نیست، آغوش در بضاعت من نیست
در واقع یکی از هزار شعفی که گم کرده بودم، همین دلتنگی هاست، حال و هوای خوبی دارد، مثل خاکریز و قمقه، شهوتِ هلاک میدهد به آدم
ریشه دوانده ای در من، ای سبز.. ای بلندِ بی آسمان من