عشق آدمُ بی دفاع میکنه، نفرت آدمُ بی دفاع تر
خوبی دو تا آدمی که هر لحظه ممکنه بزنن زیر میز، اینه که هیچ وقت نمی پذیرن که دور یه میز بشینن
تمام عمر تنها یک بار یقین کرده بودم، یقین کرده بودم که هرگز، یقین نخواهم کرد
الان مثلا همین نوتلا، وقتی تو یخچاله زیادی سفته، وقتی بیرون یخچاله زیادی شله، در واقع من از هر چیزی که یجوری شبیه خودم شده باشه متنفرم
وزغ ها مگس دوست ندارند، آن ها هنوز، عاشق پروازند
حیرت آوره که تسلیم بودن، این همه دلتنگت کنه
قدِ همین نصفه سیگار، با تو فرصت دارم
تنها فرقش با بقیه اینه که ندونسته قلب آدمُ میشکنه
من تا تو می دوم، دیگری نوار پاره می کند
آمده بود و آمده بودند، رفته بود و رفته بودند، زنی که چونان شب و روز، می ماند و نمی ماند