همه چیز اتفاق افتاده و اکنون زمان اتفاق نیفتادنِ چیزهاست

07:54

مردا همشون کثافتن! این یعنی زنا همشون پتیاره ان؟ حرف دهنتُ بفهم! خب آخه مرد که بدون پتیاره هاش کثافت نمیشه، خب که چی؟! دارم میگم ما به ازای هر مرد کثافتی یه زن پتیاره هم هست، اگه همه شون کثافت باشن یعنی.. زر میزنی عزیزم! یدونه پتیاره هم واسه همه تون بسه! خب اینی که میگی فقط محال نیست، یعنی چی؟! یعنی اگه فرضُ بر این بذاریم که مردها همشون کثافتن، باز هم با یه احتمال نزدیک به کم، میشه گفت زنا همشون پتیاره ان، گمشو بابا! خب دارم تحلیل میکنم حرفتُ.. من الان تحلیل می خواستم؟! فکر نکنم..ببینمت.. میگم ببینمت! قهر میکنی چرا.. کی میری؟ بتو چه! کی میری؟ یکشنبه! باشه.. باشه؟! چی بگم خب.. هیچی! فقط خفه شو!
چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵
جیران

07:53

وسوسه ات را تن می کنم، به خیابان می دوم، می ایستم، بغض می کنم، تمام شهر؛ تو را پوشیده
چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵
خط یک به سمت کهریزک

07:52

یه جوری از دست رفت که پاشنه اش دیگه، پرز فرشُ ندید، حالا ولی وایستاده، انگشت اشاره گرفته سمت من، آدم گاهی می مونه، نمی فهمه تو این روزهایی که از عمرش مونده، باید به پرز فرش ها نیگا کنه؛ یا به انگشت های اشاره شون
چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵
صلوات ختم کن

07:51

زن تن پوش عاریه تن می کرد، مرد باسِ فیکِ راه راه می پوشید
چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵
پاژ

07:50

ای بلندِ عمود تور، در موسم هراس مرغابی
چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵
پاژ

07:49

دلم یجوریه، انگار برق ها رفته، یه گوشه اش بخاری نفتی روشنه
چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵
اکتاو آبی

07:48

زنِ یکشنبه های غم انگیز، دست روی سینه می گذاشت، تعظیم می کرد و نمی دانست یکتایی، تمام هفته نقش اول، تمام عمر نقش آخر آن مرد بود
چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵
مارمالادسن

07:47

من اسکادران نمی فرستم؛ ردیفِ کشتی و توپ، هنگ هنگ سرباز، بجاش یه پری می فرستم؛ بیهوش روی تخته، سرگردون روی آب، با همون ساحلتُ فتح میکنم، با همون شهرتُ غارت می کنم، این خوبه که بدونیش که اگه دست به قبضه نمیبرم، اگه نزدیک شمع، پرگارم روی نقشه نمی چرخه؛ از هیبت شهر تو نیست، ترس سیاه لشگر تو نیست، دیشب افسونگرم توی چادر بود، زمانم بوی ته میداد، وگرنه یادت مینداختم که اون بار، چیجوری فرمانرواشُ ورداشته بودم، که تو رو چجوری گذاشته بودم جای اون
چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵
مزامیر ورشو

07:46

آیا فکر می کند که بیهوده رهایش کردیم؟ بله آقا، دقیقا داشتیم به همین فکر میکردیم
چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵
صحاری

07:45

تو میتونی بروفن خوبی باشی، اما لطفا سعی نکن، نقش سفالکسینُ برام بازی کنی!
چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵
خط یک به سمت کهریزک