۶۷ مطلب با موضوع «سیگار، الکل، شیرکاکائو» ثبت شده است
همهچیز رو جز تو میشه عوض کرد بِیب.. منُ زودتر از همهچیز میشه عوض کرد؛ چهار روز پیش کسی بیب صدام نمیکرد
هیچ چیزی تا وقتی تموم نشه غمگین نیست، وقتی هم که تموم میشه هر چیز دیگهای بعد از اون غمگینه
آدم با ژیلت رگ نمیزنه تهش پشم زیر بغلشُ میزنه، میخوام بگم ماهیتِ تظاهر تو بعضی وقت ها بوضوح لاکچری تر از اتفاقی که افتاده بنظر میرسه
آهنگش این جوریه که انگار دو شبه رسیدم وگاس، مست و گرفته دارم میرم کازینو، ژتون ها رو گذاشتم تو جیب کت چارخونه ام که برم بشینم پای میز رولت، دختری هم که دیشب تو متل باهام بوده عصری یهو گذاشته رفته
من اگه میدونستم تو هم مثل بقیه قراره بمیری، هیچ وقت بهت نمیگفتم دوستت دارم
دستپاچه شدم فکر کردم اکازیونه بعد اومدم دیدم زیر پله اس، بهرحال واسه منی که روی نیمکت میخوابیدم همین هم غنیمت بود
من الان دقیقا مثل اون خودکاری ام که روی طاقچۀ خونۀ مادربزرگت جا گذاشتی، میدونی یه چیزی بوده که نیست یه چیزی که یه زمانی لازمش داشتی، ولی اونقدرهام اهمیت نداره که بخاطرش بخوای برگردی یا حتی بخوای بخاطرش به حافظۀ خودت فشار بیاری
دنیام یجوری شده که انگار، دارم تریپِ اسید یکی دیگه رو زندگی میکنم
آدم هر مسابقه ای رو که شروع کنه، تا عمر داره توو زمین همون بازیه
کفش نو، ژیلت نو، نصفۀ اون ادکلنی که دورش نمیندازم؛ حقیقت داره، من هنوز زنده ام؛ حتی به همین نازکی