همه چیز اتفاق افتاده و اکنون زمان اتفاق نیفتادنِ چیزهاست

۵۵ مطلب با موضوع «خط یک به سمت کهریزک» ثبت شده است

10:03

بدرود ای از همۀ دیگران؛ دیگران‌تر
جمعه ۱۰ دی ۱۴۰۰
خط یک به سمت کهریزک

09:59

هر بار که توی آینه نگاه می کنم رقیق ترین آدمِ دنیا را می بینم که همین طور خیلی رقیق دارد به رقیق ترین آدم دنیا نگاه می کند که قرار است برود یک کار رقیق بکند که حتی از رقیق ترین کارهای دنیا هم رقیق تر است، هربار که به تو نگاه می کردم غلیظ ترین آدم دنیا را می دیدم که دارد خیلی غلیظ به خودش نگاه میکند و همیشه قرار بود برود یک کار غلیظ بکند که از غلیظ ترین کارهای دنیا هم غلیظ تر باشد، هربار که دیگری به ما نگاه می کرد پوچ ترین آدم های دنیا را می دید که به پوچ بودنِ هم نگاه می کردند و قرار بود که هر کدامشان بروند یک کار پوچ بکنند که از پوچ ترین کارهای دنیا هم پوچ تر باشد
جمعه ۳ دی ۱۴۰۰
خط یک به سمت کهریزک

09:11

"..ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها، عدم ستاره ها، ستاره ها.. 
 آخ! 
 -عدم ستاره ها"
پنجشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۶
خط یک به سمت کهریزک

09:01

من احمقم اما، نه به اندازۀ کافی
شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶
خط یک به سمت کهریزک

08:08

خندیده بود، خداحافظی کرده بود، چشم هایش برق می زد، ماتیکش برق می زد، دندان هایش برق می زد، آدم ها وقتی به اختیار خودشان خداحافظی می کنند می درخشند، این را وقتی تو هم داشتی می رفتی دیده بودم؛ می درخشیدی، کلمۀ بهتری پیدا نمی کنم، کلمه های بهتری که پیدا کرده بودم مضحک شده بودند؛ یگانه بودی، زلال بودی، می درخشیدی.. این آخری از همه افتضاح تر بود، احمقانه ست، حماقت از این بزرگ تر وجود ندارد که آدم، با کسی که روزگارش را سیاه کرده، مثل آفتاب سر ظهر حرف بزند
يكشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۵
خط یک به سمت کهریزک

07:53

وسوسه ات را تن می کنم، به خیابان می دوم، می ایستم، بغض می کنم، تمام شهر؛ تو را پوشیده
چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵
خط یک به سمت کهریزک

07:45

تو میتونی بروفن خوبی باشی، اما لطفا سعی نکن، نقش سفالکسینُ برام بازی کنی!
چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵
خط یک به سمت کهریزک

07:40

تاراج کن مرا؛ دکمه به دکمه
چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵
خط یک به سمت کهریزک

07:25

نساز! از کاه دل مترسک ها، کوه نساز
سه شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۵
خط یک به سمت کهریزک

06:59

لبخند می زد و ساق در لجن می کرد و گُل می کرد، آه از بهاری؛ که کشته بودم برای او
يكشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵
خط یک به سمت کهریزک