همه چیز اتفاق افتاده و اکنون زمان اتفاق نیفتادنِ چیزهاست

۹۳ مطلب با موضوع «برزخ مکروه» ثبت شده است

01:10

هر روز عصر این آسانسور است که بجای تو، آغوشش را برای من باز میکند
سه شنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲
برزخ مکروه

01:03

یاد آر که چه اندازه ژوست بود رعشۀ سرانگشتِ لغزنده ام؛ روی آن تنِ برهنۀ خواب رفته ات
جمعه ۱۲ خرداد ۱۴۰۲
برزخ مکروه

11:35

آدم خودش می فهمد که کجا، بوی خداحافظی میدهد
شنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۱
برزخ مکروه

11:16

قسم به تاریکی تهِ استکان، به پوست کشیدۀ روی ساق و به برخاستنِ کُرکِ نازکِ پشت گردن که نمیدانستم چقدر جاذبه دارد زیر آن پیراهن و فراموش کرده بودم که سیدخندان، چه قدر تاریک است
پنجشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۱
برزخ مکروه

11:11

چانه روی زانو بگذارم و زیر شُرشر دوش بلرزم؟ این از مقدورات من نیست ولو اگر برایم مقدر شده باشد
سه شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۱
برزخ مکروه

10:59

در حافظۀ درخت مگر چه می مانَد جز لرزش برگ ها و مکیدن خاک؟
يكشنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۱
برزخ مکروه

10:10

من تو را از شانه های نحیفت می شناختم، از دودو زدنِ مردمک هایت و استخوان ساعدی که هنگام در آغوش کشیدن؛ گوشه‌های پهلویم را می آزُرد
يكشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۰
برزخ مکروه

10:08

این مهلکه، بوی جان به در بردن نمی دهد
شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۰
برزخ مکروه

09:57

تو یه غریبه ای که آشنا بنظر میرسه، درست مثل اون آدمی که هر روز توی اتوبوس می بینی و هر صبح، دوتا ایستگاه زودتر از تو پیاده میشه
پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰
برزخ مکروه

09:43

ای فرو رفته تا استخوان در غم! مرا به سینه ات بفشار، مرا به گونه ات بچسبان و با خود؛ به آغوشِ تاریکی برگردان
شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰
برزخ مکروه