قسم به تاریکی تهِ استکان، به پوست کشیدۀ روی ساق و به برخاستنِ کُرکِ نازکِ پشت گردن که نمیدانستم چقدر جاذبه دارد زیر آن پیراهن و فراموش کرده بودم که سیدخندان، چه قدر تاریک است