همه چیز اتفاق افتاده و اکنون زمان اتفاق نیفتادنِ چیزهاست

02:04

به دام افتاده بود عنکبوت؛ به دامِ تار لرزانش
چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۵
خط یک به سمت کهریزک

02:03

خاموش بودی، مثل ته سیگار
چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۵
اکتاو آبی

02:02

آدم جای تازه که می رود، حرف های کهنه یادش میافتد
چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۵
پاژ

02:01

مثل سگ بو می کِشه اومدنِ یاشارُ، یاشار که از ایران رفت، یه مدت گم گور شد، بعد خبرش رسید که با یه ارمنی نامزد کرده، از اون شنیده ها یه بچه موند دستش، عاشق یاشار بود، عاشق ماتیک صورتی، اسم دخترشُ یادم نیست
سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۵
اولئک الحشاشین

02:00

من مستعدِ دچار شدن به چیزی هستم، که یادم نیست
سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۵
پاژ

01:59

یه نفر آدم هم نمی شناسم که بشه به بودنش اعتماد کنم، به بودنش؟ همینُ گفتم، خب گفتم شاید منظورت موندنش باشه، نخیر.. دیگه اونقدر هام به آدم ها ایمان ندارم، آها.. خب باشه! چِت شدحالا؟ ساکت شدی چرا؟ -چی بگم؟ نمی دونم.. یه چیزی بپرس.. تو که بدت میاد چیزی ازت بپرسن! -بدم میاد جواب بدم
يكشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵
جیران

01:58

من همیشه تصور می کردم که آخرین بارها رو خوب بلدم، خب مشخصه که غلط می کردم، من فقط بلدم چطور هرچیزی رو، به آخرین بارش بکشونم
يكشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵
فانوس چروک

01:57

او تمامِ من است و این برای من تمام او هستم؛ کافی نیست
يكشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵
پاژ

01:56

دوست داشتن ربطی به دیدن ندارد، آدم ها خدا را هم دوست دارند هنوز
يكشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵
جماهیر

01:55

هر نخ سیگار، پانزده دقیقه عمری ست؛ که از انتظار تو کم می کنم
يكشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵
برزخ مکروه