بنظرم آدم اون چیزی رو مدام فریاد میزنه یا تکرارش میکنه که فکر میکنه نیست و یا وجود نداره. آدم وجود داشتن چیزی که باور داره هست رو فریاد نمیزنه یا مدام واسه دیگران تکرارش هم نمیکنه. چقدر اتفاق افتاده که توی خیابون فریاد بزنید که آهای مردم گروه خونی من آی مثبته؟ چقدر شده که برای یکی مدام تکرار کنید که میدونستی ما روی صورتمون دماغ داریم؟ پذیرفتن باید به بدیهی شدن برسه و بدیهی شدن عموما باعث میشه که اون موضوع از لابلای گفتگوها و بحث و جدل‌ها خارج بشه. حرفم اینه که به تجربۀ من اونایی که دائماً درحال یقه دریدن و یا عربده کشیدن پیرامون اهمیت یک قضیه هستند، عموما هیچی از اون موضوع حالیشون نیست. اونایی که مکرراً فضیلتی رو به دیگران گوشزد میکنند، عموما خیلی اهل رفتار کردن بر اساس اون فضیلت نیستند. برای همین هم هست که باور دارم خیلی از همین نرهایی که می‌بینید دارند اینطور ورم کرده و بزاق‌آویخته از زنانگیِ زن‌ها دفاع میکنند، در نهایت چیزی فراتر از یک مشت حشریِ دغلباز نیستند و نخواهند بود