یکجوری با تعجب گفت که وای! شما باقالی پلو رو با مرغ میخورید؟ که انگار به ارشمیدس گفتهای آب قطع است. حالا تویی که همۀ باقالی پلوهایت را با گوشت خوردهای، عن کدام کونی شدی که ما نشدیم؟ مردم به قحطِ افتخار افتاده اند. در یک استاندارد جدید، یکهو میبینی طرف دارد به یک چیزی مباهات میکند که اساساً نباید به آن چیز حتی فکر میکرد. نکتۀ قشنگ ماجرا اینجاست که توی دنیای واقعیِ همین آدم و رفقایش، یکی مثل من با نصف زور زدنهای اینها، دو برابر بهتر از همینها دارد زندگی میکند. اگر مسابقه باشد و عقل معاش لحاظ بشود و کیفیت زندگیِ زیسته را قرار باشد که به روی هم بیاوریم، دست کم سه پرس باقالی پلو با گوشت از تو جلوترم. تویی که سقف آرزوهایت آبجوی پنج یورویی است و تا حرفش پیش میآید زرش را میزنی که من که دارم میروم و همه چیز آنجاست و ریدم به همه چیز این مملکت، بهتر است که بعد از این دربارۀ بیکن و لابستر اظهار نظر بکنی. اظهار نظر دربارۀ آبگوشت و اشکنه و باقالی پلو را هم بگذار برای ما دوزاری ها. معلوم است که میشود باقالی پلو را با مرغ خورد. اتفاقاً خیلی هم خوشمزه است. حالا خوب شد از دهنم نپرید و نگفتم که من باقالی پلو را با تن ماهی هم میخورم. آنوقت دیگر حتماً میخواست دور افتخار بزند و زنگ بزند به یکی که بیاید و دستش را به نشانۀ پیروزی ببرد بالا