من تا حالا فکر میکردم که ما دو جور هیولا داریم هیولای سرعتی و هیولای قدرتی. حالا الان فهمیدم که یکجور هیولای دیگر هم داریم به اسم هیولای غربتی. خیلی هم هوچی است. پشت وانت میخوابد. ترک موتور می‌نشیند. تفلون تهِ قابلمه هایش هم رفته. زیر ناخن هایش هم همیشه قرمز است. انگار مدام دارد خاکِ رس بازی در می‌آورد. گنده بکِ خاک رُسه؛ این لقبش توی جمع هیولاهاست. یعنی وقتی هیولای سرعتی با سرعت به او میرسد میگوید چطوری خاک رسّه؟ یا اگر هیولای قدرتی سر راهش را بگیرد یخه اش میکند که تو خاک رسّه فکر کردی میتونی از چنگم درش بیاری؟ آنوقت میدانید هیولای غربتی چکار میکند؟ یک گوشه خودش را ولو میکند کف زمین و با ناله عربده میکشد که منِ خاک رسّه به رسِ خاکم خندیدم دِ آخه چی از جون من خاک رسّه میخواین؟ هیولای سرعتی اینجور وقت‌ها شات آخری را سر میکشد و به سرعت از بارِ هیولاها میزند بیرون. هیولای قدرتی اما یک سکه میندازد توی جوک‌باکس و همانطور که دارد آبجوی لاگرش را سر میکشد تلو تلو خوران با ککیلی لب میزند که؛ بو آکشام اولورم! بنی کیمسه توتاماز..