از تکست دادن خوشم نمیآید. ایموجی ها را هم دوست ندارم. سر در نمی آورم که معنی واقعی اینها چیست. یکی دوتا هم که نیست. هرکدامش هم هزار جور معنا و مفهوم دارد. قرارداد پنهانی دارد. نهایتاً میدانم که بادمجان یکجور حواله دادن است و آن سه قطره آب هم یعنی پاچیدم روت. بیشتر از این ها سرم نمیشود. برای همین هم هست که نمیفهمم چرا وقتی قلب قرمز میفرستی اوکی است اما قلب سبز -که بنظرم خوشرنگ تر است- باعث میشود که جوابت را ندهند و یا صرفاً لبخند بزنند. من دوست دارم شکل ارتباطم درست کار کند -حالا به هر طریقی که دارم ارتباط میگیرم- لازم دارم که به تمام جوانب و کنج و گوشههای فرم ارتباط گرفتنم اشراف داشته باشم. برای همین ترجیح میدهم که اگر یک چیز پر اهمیتی توی تکست نوشته باشند، بلافاصله گوشی را بردارم و زنگ بزنم. چون میدانم که حرف زدن را بلدم. حتی گوش دادن را هم بلدم اما تکست دادن را نه. از آنطرف اما آدمهای این روزها دوست ندارند که گوشی را بردارند و حرف بزنند. چون همه از صدای زنگ خوردن گوشی متنفرند از صدای حرف زدن همدیگر متنفرند و برای همین هم یک قاعدۀ الکی درست کردهاند که هر کس که زنگ میزند خر است. آن خواهرزاده ام که حالا دیگر اخم کردن یاد گرفته و سینه هایش کمی برجستهتر شده و توی تیک تاک برای خودش کسی شده و در اوان نوجوانی اش باورش شده که به کون هفت آسمان سه دست سور زده، یک چیزی ازم توی تکست پرسید. جواب دادم. یک چیز دیگری نوشت و یک توضیحی دادم و دوتا بوس که فرستاد یک سؤال پرسیدم. آن وقت در جواب صرفاً یک ردیف ایموجی فرستاده. هرچقدر هم سعی کردم حدس بزنم که ارتباط این چندتا شکل دری وری با آن چیزی که پرسیدم چه میتواند باشد هیچی عایدم نشد. دست آخر شروع کردم به سرچ کردن. یعنی یکی یکی ایموجی ها را کپی کردم توی مرورگر که معنای این چیست و کاربرد آن یکی کدام است. ماحصل؟ ظاهراً گفته دوستت دارم دایی ولی لطفاً لال شو