بهرحال او سوگ زیباتری دارد. حزنش همراهی می‌آورد. هنرپیشه ای چشم آبی ست که آفتاب ده صبح، پشت گردنش را سرخ میکند. این طرف اما منم؛ یک آدم معمولی، در یک محلۀ معمولی، در یک شهر قحطی زده و وسط خاورمیانۀ دیوانه، آن هم با چشم‌های میشی و ته ریشی که چیزی به پوستر جشنواره ها اضافه نمیکند