تا اینجا سه نفر گفتهاند که با دیدن لنی بروس در میس میزل شگفت انگیز یاد من افتاده اند. یک رأی دو به شک هم داشتهام برای فرانک گلگر در شیملس. دو رأی برای دنیس در فیلادلفیای همیشه آفتابی. یک رأی به لری دیوید در خرکیف نشو و خوشبختانه بدون رأی و معادل در فرندز. حس و حال این روزهای خودم اما قرابت زیادی دارد به سندی کمینسکی. احساس میکنم آخر و عاقبتم همانجاست. سرسختی ام در تغییر ندادن و عوض نشدن هم بی شباهت به شیوۀ کمینسکی نیست. کلّه تخم مرغی مصرّانه معتقد است که شکل به سخره گرفتنم، جنس شوخی هایم و حتی میمیک صورتم هم به کارکتر سندی شباهت دارد. محتمل است که بیشتر دارد با تصور خودش در نقش نورمن کیف میکند. علی الحساب اگر هنوز دورۀ شکوهمند لاس زدن توی چت روم ها بود، احتمالاً خودم را اینطوری به یک غریبه معرفی میکردم: یکی شبیه سندی کمینسکی