گیرم که تعزیتی هم باشد، سیاهپوشِ محبوب من است، پدربزرگ-مردۀ غمگینی ست، نسبت به آدمی که پدربزرگش می میرد؛ زیادی غمگین است، این ها اما دلیل خوبی نیست که آدم، اَنعام گوش کند و چهارچشمی زُل نزند به اندامش، خرما مِک بزند و خَرِ زن ها نشود، نامزدش هم خوب است، کنار سربریدن گوسفند سیگار می کشد، از فلسفۀ عینی، از آبسترۀ انزوا حرف می زند، آدم دلش می خواهد برود، آدم واقعا دلش می خواهد برود