و من در بلند، چون تو را که لبخند می زدم هی، که نشسته بودی و خسته بودی و آسمان سیّارۀ کوچک ات را، ستاره وار پر می کرد آن کسی که من نبود و آخ می کشید هربار سرم در حقارت سِنت های در جیب، ببخشید ولی، چند دلار می شد این گل؟