یکی از سرگرمی های محبوب من بیرون گود نشستنه، عاشق وقت هایی ام که خیلی بیرونِ گودی میگم لنگش کن، بزن زیر لنگش، لنگشُ گاز بگیر، لنگتُ بزن وسط لنگ هاش، تو بیا برو گم شو بیرون با اون لنگ کردنت، ترجیحا شالگردنم هم رنگیه، موهام هم وقتی بیرونِ گودم لزوما جوگندمی؛ و یقینا بهم ریخته ست، صورتِ چهارتیغ با دو سه تا چروک بلند، پالتوی تنم هم بوی ادکلن مهمونی دیشبُ میده، خب این سرگرمی محبوب منه، اما به هیچ وجه سرگرمی اصلیم نیست، سرگرمی اصلی من وسط گود وایستادنه؛ خیلی مو مشکی و تیشرت پوشیده و بیلاخی، لازمه خاطرنشان کنم که بیلاخی طیف رنگ نیست؛ پوست پیازی و فیلی و سوسنی و هکذا، یا شاید هم هست و من یکی این یکی رو دیگه نشنیده بودم ازتون، بیلاخی یجور استخون بندیه، حالت های صورتمه وقتایی که وامیستم وسط گود و بیرونِ گودی ها، جر میدن خودشونُ که تو بیا گم شو بیرون با اون لنگ کردنت و من، تنها کاری که لازمه انجام بدم، صرفا نشون دادن صورتمه و بس