من یه جور سکوت هم دارم که اسمشُ میذارم سکوت، توقع داشتی اسمشُ بذارم مخلوط کن؟ اصلا چرا باید واسه چیزی که یه اسمی روشه اسم میذاشتم؟ حالا اسم هم که نه اما صفتش میشه سیلی، یعنی اینطوری باید شروع میکردم که من یه جور سکوت هم دارم که اسمشُ میذارم سکوتِ سیلی، یا شاید هم مضافش میشه سیلی، سکوت سیلی سیلی است؟ آم.. هم آره هم نه، الان نمی تونم تصمیم بگیرم که سیلی صفتشه یا مضافش، همیشه از زبان فارسی متنفر بودم، دلیلی نداره که آدم یاد بگیره چطور، اون چیزی که داره مصرفش میکنه رو، همونطوری مصرف کنه؛ خیلی بی مصرفه بنظرم، مثل همین سکوت سیلی، ساکت میشم که خوابونده باشم زیر گوشت، دلم نمیاد، واقعا دلم نمیاد صورت تو یکی رو سرخ کنم، من یه جور سرخ هم دارم که اسمشُ میذارم سرخ، حتی میتونم اسمشُ بذارم مخلوط کن، الان که دارم فکر میکنم می بینم واقعا اهمیتی نداره که روی اون چیزی که یه اسمی روشه یه اسم دیگه بذارم، نمیتونه صفت باشه، صد درصد مضافه، مضاف بر این ها این که بطرز هولناکی براش ممکن نیست، تعمد و حواس پرتی نیست، میخوام بگم تعریف نشده تو دنیاش؛ فهمیدن چیزهایی که داره این همه آزارم میده