مادام اینجا هنوز، وقتی بارون بگیره، خطِ کنار خیابونُ پر می کنه از خزه، از گِل و جای پا 
هنوز اگه بری جمعه بازار، هرچی هر کی خواست هست ، از ریمل چشات گرفته تا اردک 
هنوز اگه پا بده دنیا، بارون که بگیره، چتر دست شون نمی گیرن این جماعت، تاکسی قرمزاشون مادام.. آخ.. تاکسی قرمزاشون 
توری سیاه کلاهتُ وردار، آخر قصه های این جا، پشت اون در، نمی بندنت که بری 
بوی دریا داره این جا، بوی جیغ پل های پیر 
سر بذاری روی شونه ام واست میگم، اسکله از صبح خالیه، مه که بگیره، تور میندازیم به آب
مادام.. مادام.. مادام.. 
منُ برگردون به گریه، دکمه های پیرهنمُ ببند، سردم نشه.. سردم نشه یهو 
می شنفی؟ صدای جلز و ولز چوب های خیس توی پیتِ حلبی رو؟ ببین.. ببین چه گرمشون میشه اینجا، با اون کاپشن های خیس.. می بینی؟ 
دست هامو.. دست هامُ نیگا 
یخ کرده مادام.. مثل اون ماهی سفیدِ رو تخته داره میلرزه 
آخ.. مادام.. توری سیاه کلاهتُ وردار 
این جا هنوز، روی جعبه های نارنج، چند تا پاکت سیگار هست، که ارزون تر می خریش.. 
سقفاش شیب خوبی داره، به اینا میگیم شیرونی، برف اگه بگیره نمی مونه روش، بارون حق ناودون هاست مادام، اینجا.. بارون حق ناودون هاست... 
دست هامو.. دستهامو ببین.. ببین چطور دارن میلرزن، می بینی؟ 
سبزی تازه بخریم؟ سبزی پلو، ماهی، نجات میده آدمُ، آدمُ نجات میده مادام .. 
غصه ات گرفته، می دونم، دلت هوایی شده برت گردونم به گریه.. می دونم 
دلت مینی بوس های آخر شبُ می خواد، که ها کنی به شیشه هاش، پرده هاشُ کنار بزنی و با نوک انگشتات، دوباره قلب بکشی روی جاده های پشت شیشه.. 
می دونم مادام.. می دونم 
خیلی ها رفتن، مثل پرستوهای عید پارسال، تو حالت زودی خوب میشه ولی، توری سیاه کلاهتُ اگه ورداری.. 
خط افق گمه تو ساحل، این همه مه، دست بزن بهش، ببینن چه نَمی گرفته تنِ چوبی این درخت، صدای پرنده ها رو می شنفی؟ بوی کوکوی سر ظهر توی کوچه ها رو؟ 
یه کم دووم اگه بیاری، از دریا بر می گردن، از عید پارسال بر می گردن، گریه رو بهت بر می گردونم مادام، بارون و ناودون هاشُ، آدم و دلخوری هاشُ، ساحل و صدف هاشُ.. 
سر بذاری روی شونه ام واست میگم چرا رو قبرهای جمعه، گلاب می پاشن، هی دست میکشن به سردی سنگ هاش، واست میگم چرا گریه ام گرفت، وقتی از کافه های خالی بر می گشتی، واست ماهی قرمز می خرم، عید میشه.. زودی عید می شه.. می دونم 
مادام.. مادام.. مادام.. وقت فروش اثاث نیست، قشنگه دنیا به چشام، قشنگی هنوز برام، توری سیاه کلاهتُ وردار 
شیر کاکائو می خوریم با هم، پنجرۀ چوبی اتاقُ وا می کنیم به دریا، وا می کنیم به مه، بلند بلند می خندیم آخ.. بلند بلند می خندیم 
بذا دنیا بره واسه خودش، تو هستی، دینگ دینگ ساعت ها هست، اون پرنده ها که شیرجه میرن توی موج، شیب خوبی داره پریدن، دلخوری خوبی داره سقوط، وقتی از ارتفاع غصه هات، قصد پریدن کنی.. 
زیر سماورُ روشن کن، منم میرم چوب خیس بیارم واسه شومینه، باد بزنه توی صورتم، رنگم بپره از سرماش، بیفته دمپائی هام از پام، دلخوری خوبی داره، وقتی کف لخت پاهات، فرو میره توی شن، صدف جمع کنم برات؟ 
دیشب طوفان بود دریا، گم نشده باشن مرغ دریائی ها، گم نشده باشی یهو؟ 
رخت های روی بندُ جمع کن، ابر کرده هوا، ناغافل دیدی بارون گرفت یهو.. گیر نکنه یه وخ زیر پاهات، دنبالۀ ملافه ها؟ 
صورتت.. صورتت حیفه کتاب بشه، حیفه اگه خورده باشی زمین.. 
بیا ها کن تو دست هام، ببین چیجوری دارن میلرزن، یه قلب می کشی برام، با نوک انگشتات؟
دیر شده مادام، خیلی دیر شده 
مگه چند صفحه میشه گفت، مگه چقدر میشه نوشت، وقتی وا شده باشه این پنجره ها به مه، مگه چقدر می سوزه این تنِ خیس، دست بزن بهش، می بینی؟ میشنُفی؟ صدای جلز و ولز چوب های خیسِ توی پیت حلبی رو..؟ 
من.. من خودم ساعت ها رو از برم، پرنده ها و بارون ها رو از برم، جای پاهای خودم هم مونده رو گِل های اون ور جاده، من.. من خودم رخت ها رو جمع می کنم، زیر سماورُ روشن، خودم میافته دمپائی هام از پام، دلخوری خوبی داره وقتی نمِ این هوا، می مونه رو گردنت 
من دیگه دیرم شده مادام، خیلی دیرم شده، بوی نارنج پریده از تنم، طعمِ پائیزش رفته از دست هام، ببین چطور مثل اون ماهی سفید رو تخته، داره میلرزه.. 
صورتت حیفه اگه کتابش کنم، می برم تنتُ با خودم، اون جا که روی قبرهای جمعه اش، گلاب می پاشن، اون جا که دست میکشن به سردی سنگ هاش.. دلخوری خوبی داره مادام.. آخ که دلخوری خوبی داره.. 
بر می گردن از کوچ، ماهیگیر های توی مه، اسکله دوباره پرِ لنچ های پیر میشه، من.. من ولی آخرش شیرجه می زنم تو موج، نمیذارم رفته باشه طعم پائیز از دست هام 
شب که بزنه، یادشون میره طوفان دیشبُ، من ولی یادمه، توریِ سیاه کلاهتُ، بوی کوکوی توی کوچه ها رو، اسم نگفتۀ صدف ها رو.. 
چرا زل می زنی بهم؟ اونی که عکست کرد، من نبودم ، اونی که قابت کرد، اونی که کتابت کرد، اونی که خوابت کرد.. من.. من فقط دینگ دینگ ساعت ها رو از برم، چشاتُ ببند.. میرم چوب خیس بیارم، واسه شومینه..