نسل ما به ته مونده هاش رسید، پاترول های کمیته وقتی ماها شکوفه کرده بودیم، یا داشت گوشۀ مکانیکی خاک می خورد یا سبز و سفید پاک کرده بودن ازش؛ گذاشته بودنش به مزایده، خیلی زودتر از کشف اللّه اکبر و لباس فرم های نارنجی، خیلی قبل تر از این جهاد نکاحی های ماتیک زده، یه عده فاشیست که احتمالا عمو و پسرخاله های چند پشت دورترِ خودت بودن، ترکِ موتور یورتمه میرفتن تو کوچه ها، اخم میکردن و گیس می بریدن از ملت، بذار یه مثال یواش تر بزنم برات، فکر کن داری راه میری واسه خودت، یهو یکی سیگارتُ بگیره از دستت، یه پک هم بزنه، چشمک هم بزنه که چطوری فلانی؟ آشناست؛ ولی خب شما هم میرینی به خودت، بعد اون دوره یه سری ذخیرۀ نا آشنای انقلابی داشتیم که صاف صاف راه میرفتن و سلام هم نمیکردن و دنبالۀ موهاتُ قیچی می کردن و تنها کاری که غیر ریدن بر می اومد ازت این بود که مثل دختر همسایه مون بشینی تو آشپزخونه و گریه کنی و دور و بری هات بهت بگن عیب نداره دوباره بلند میشه، عیب نداره دوباره بلند میشه؟ این چه وضع حرف زدنه جلو بچه؟ داشتم اینُ عرض میکردم که اون داعش بود این یکی قطر ایرویز، میگه سپاه داره می دزده، خب بدزده، دمش گرم و کون لقت، همین تویی که میگی کاشانک یهو کونتُ میذاری رو صندلی و در تاکسیُ جلوی دیدگان بی پناه من می بندی هم دزدی خب، یا توی دیوثی که دو کیلو گوجه ازت خریدم نصفش هنوز مثل خاطرۀ باغ سبزه دزدی خب یا تویی که یه کیلو قهوه میخری چهل و هشت تومن یه فنجونُ میدی پونزده تومن دزدی خب یا تویی که اون بدبخت بی جهیزیه رو از شهر ری میکشونی تهران و حقوقشُ نمیدی و بیمه اش هم نمیکنی دزدی خب و خب هرکی قد و قوارۀ زورش دزده خب تو این مملکت، یه سری پارادایم کسشعر داره این ملت، هی نسل به نسل فرو کرده تو خودش و از تو خودش در اورده و فرو کرده تو نفر بعدی، از بمبئی که نیومدن اینا، فک و فامیل و رفقای دور و نزدیک خودتونن، زورتون میگیره؟ خب به من چه آخه؟ برم نارنجک ببندم دور کمرم تو استانداری خودمُ منفجر کنم که تو کسخل بیسواد هیچی نشدۀ به همه دادۀ خفیف بهم بگی دمت گرم، تو خوب می جنگی سرباز؟ بمیر بابا با اون جنگت