شورت، مسواک، ادکلن، چهار صبح؛ البته که لازم نیست با این ها جمله بسازین، با این ها فقط میشه رفت سفر، میشه تهِ ته موندۀ موزهای لهیده و سیاهِ ته یخچالُ در اورد، میشه به گلدون ها آب داد، پنجره رو وا کرد، جوراب هم پیدا کرد، میشه چک کنی دوباره کنسل نشده باشه، میشه صداشُ تا ته زیاد کرد و هی گوش داد و هی گوش داد و نفس کشید و گریه نکرد، میشه یه رول پیچید، دو رول پیچید، رول سومش هم نکشید، میشه سریال ریخت تو فلش، میشه پیچ آبگرمکنُ بست، میشه دست کشید رو پلکِ بازِ فیوزها، خیرگی شونُ بست؛ میشه اجازه داد که خوابشون برده باشه تو تاریکی، آدم با چمدون مسافر نمیشه، آدم بی چمدونه که مسافر میشه