شنبه تالار آینه بود، دوشِ بعد کسالت؛ آغوش پیاده ها، سر و دست بریده ها، دژاووی پلِ فرو ریخته، سلاخی خزه از آجر، رطوبتِ جدا کردن پوست از آینه، زل زدن وقت می گرفت، شُره می کرد پذیرش ساکت خون، معبودِ نمرده ایستاده بود، روی عرض آجرها؛ سفیدِ دستکش و پیشانی، شنبه بو کردن سنگ بود، گرفتنِ شرح جنازه ها از آب، سنگ ریزه های زیر پل، توله گرگِ دویده بود؛ بی جنگل و پروانه، برهنه دست گشودن؛ چهار میخ مثل اسپویل؛ جلجتا، تاج، هان سولو، نوشته بودم ایشتار، قلب سایفون سرخ شد، دوباره دستم نرسید، راستش مثل لاس، این پست لکنتِ موسی ست؛ راز دود شعله؛ بریده بریده های پیام، هشدار پنهان کوهپایه، شیهۀ مقدور یونیکورن، سوپرانوی موحش ارتفاع، غلظت سرخِ گوشۀ میز؛ چکه چکه تا کفپوش، دلم گرفته پترو، تیغ اوکام می بُرد، خون تازه بریز، شعر تازه بگو، شنبه تالار خون بود پترو، شنبه تالار خون بود