آه تن سردم! تصدّق صدایتان بشوم، خواب بودم، نشنیدم، برنداشتم، خدا بخواهد بهار که برگشتید شرحِ ماوقع میدهم، استکان میخریم با هم، میرویم پشت نیزار؛ لبِ آب اگر بشود، راستی نشد بگویمت؛ خبر شدم که آخر الامر آمدند، دیشب تمام جنازه ها را بردند، گذاشته و گذشته هاشان را بردند، به تورنتو بگو که من هم شنیدم، بسیار مغموم شدم، چاره اما چیست، چه می شود کرد در این برزخ آه؟ حائلِ دست ساز، حائلِ اشرف است، رعیّت هم که نمی فهمد؛ ناسزا بار ولیعهد میکند