یه دوره ای هم بود که نتایجشُ چاپ می کردند، اطلاعات بود؟ یادم نیست، صف می کشیدن ملت، جا میگرفتن عموها پسر دایی ها دختر عمه ها، هویت آدم می شد داوطلب، تهِ آدم می شد کنکور، زیر دست و پا نام و نام خانوادگی خودتُ پیدا می کردی، زیر حروفِ درشتِ الفبا، اون هم نه یک بار که هزار بار، دو هزار بار، چند ده صفحه پشتِ هم؛ با و بی پسوند و پیشوند، لابد همین شد که آخرش، حتی پذیرفته شده های اون سال ها، تک نیفتادن، آسِ دست آخر نشدن، یه مشت ژوکرِ آفتاب سوخته، یه مشت ژوکر لَب و لُپ قرمز تحویل تاریخ داد اون روزنامه ها، توو بی استفاده موندن، اونقدری دست نگرفتشون دنیا، که رنگِ تنشون نپرید، واسه تازه ترها، دست به دست رفته ها و سورِ همه چی زده ها، غلظت رنگشون زور داشت، هنوز؟ هنوز هم زور داره تصدقِ دلخوری هات